پرداختن به موضوع فقر و سیاستگذاری با هدف کاهش آن، مورد توجه روزافزون سیاستگذاران مسائل اجتماعی، اقتصادی میباشد. هر چند كه این موضوع به ظاهر ساده به نظر میرسد ولی بهطور كلی مسئله فقر هم از دیدگاه مسائل نظری و هم روشهای اجرایی پدیده پیچیدهای است. آرمانهای توسعه پایدار بر موضوع توجه به ابعاد مختلف در به وجود آمدن فقر تأکید دارد. به عبارتی، اگرچه مواجهه با فقر درآمدی میتواند در ریشهکنی فقر مثمر ثمر باشد ولیکن، دستیابی به این هدف منوط به شناخت همه جانبه فقر یا به عبارتی در همه ابعاد است. این موضوع در سالهای اخیر به طور قابل توجهی مورد توجه محققان و اندیشمندان حوزه فقر بوده است و تحقیقات متعددی را در این زمینه در سطح ملی و بینالمللی با هدف مقایسه فقر در سطح کشورها انجام دادهاند. در این رابطه، چگونگی اندازهگیری و همچنین چارچوب تئوریک و مفهومی اندازهگیری فقر از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. در کنار تلاشهایی که برای تدوین چارچوب تکنیکال دقیق و کارآمد برای اندازهگیری فقر چندبُعدی صورت گرفته است، بایستی به طراحی و تدوین چارچوب مفهومی بومی در اندازهگیری فقر چندبُعدی توجه ویژهای داشت چراکه این موضوع در ارائه کم نقص وجهه فقر چندبُعدی به دلیل توجه به ابعاد مهم فقر در سطح ملی از اصول اساسی به شمار میرود. در حقیقت این پژوهش بر آن بوده است که با بررسی فقر چندبعدی به تفکیک کودکان، ملی و بین المللی علاوه بر معرفی چارچوبهای روش شناختی در برآورد فقرچند بعدی در ایران، زمینه شناختی برای سیاستگذاری در رابطه با فقر چند بعدی را فراهم آورد.