نابرابری یکی از مهمترین مسائل توسعه است که بر رفاه عمومی، ثبات اجتماعی، رشد اقتصادی آثار منفی و بازدارنده دارد. نابرابری می تواند بین افراد (نابرابری عمودی)، گروهها یا جوامع مختلف (نابرابری افقی) مصداق داشته باشد. نابرابری در ابعاد مختلفی مانند نابرابری نتایج از جمله درآمد، داراییها، قابلیتها، شادی و یا نابرابری فرصتها تعریف میشود. لیکن در چند دهه اخیر، بحث نابرابری نتایج به سمت رویکرد نابرابری فرصتها تغییر کرده است. این رویکرد تمرکز خود را معطوف به مسائل اجتماعی و شرایط اقتصادی نموده است که بستر رشد و نمو افراد و نقطه شروع رقابت آنها است.
به اعتقاد آمارتیاسن (2009)، مزیت کلی افراد را باید براساس مجموعه عواملی از جمله ویژگیهای فردی، اجتماعی و شرایط اقتصادی که بر فرصتهای واقعی آنها تأثیرگذار است؛ ارزیابی کرد. همچنین جان رومر (1998) بیان میکند موفقیت در زندگی نباید به شرایط تولد فرد بستگی داشته باشد. بلکه باید براساس انتخابها، تلاش و مهارت های شخصی فرد شکل بگیرد. غالباً ویژگیهایی مانند جنسیت، نژاد یا طبقه اجتماعی که خارج از کنترل فرد است، منتج به شکلگیری نابرابریهایی می شود که قابل پذیرش نیست.
یکی از کانالهای کلیدی برای دسترسی به فرصتهای برابر، دسترسی به آموزش است. حق آموزش مخصوصاً آموزش پایه از حقوق اساسی انسانهاست که در کنوانسیون حقوق بشر و در قانون اساسی کشورها بر آن تأکید شده است. آموزش پیشرفت کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد، و جایگاه اجتماعی و فرصتهای شغلی آنها را تحت الشعاع قرار میدهد. تحصیل عامل مهمی در پیشبینی عایدی فرد است و بر وضعیت سلامتی و مشارکت در فرایندهای سیاسی ارتباط دارد؛ بنابراین نابرابری در تحصیل میتواند به ایجاد شکافهای نامطلوب در جنبههای مذکور منجر شود. از اینرو، بررسی موضوع آموزش کودکان و دسترسی یکسان طیفهای مختلف به آن، امری ضروری و الزام آور است. در این مطالعه، برابری آموزش ابتدایی از چند منظر مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا، دسترسی به آموزش بین جوامع شهری و روستایی براساس شاخصهای مختلف بررسی شده است. جنبه دیگر، برابری شرایط آموزش منطقهای است که در این مطالعه بر مبنای شاخصهای آموزش استانی مقایسه شده است. موضوع حائز اهمیت و کلیدی دیگر، برابری جنسیتی در آموزش ابتدایی است. لازم به ذکر است علاوه بر شاخصهای متداول برای مقایسه دسترسی به آموزش، از شاخص تایل به عنوان معیار تخصصی اندازهگیری نابرابری استفاده شد. نتیجه مطالعه مبتنی بر عدم وجود تبعیض فاحش بین طیفهای مذکور برای دسترسی به آموزش ابتدایی و برقرار بودن شرایط برابری است. لیکن نکته حایز اهمیتی که لازم است مورد توجه سیاستگذاران و تحلیلگران قرار گیرد، بررسی برابری در مقاطع تحصیلی بالاتر شامل راهنمایی و دبیرستان است که پیشبینی میشود در این سطوح، به نابرابری منتج شود؛ چرا که از نظر مقایسه جوامع شهری و روستایی، بسیاری از روستاها فاقد مدارس راهنمایی و دبیرستان میباشند که این امر دسترسی کودکان را به سطوح بالاتر آموزشی به مشکل مواجه میکند. همچنین به لحاظ جنسیتی نیز با توجه به جنبههای فرهنگی و محدودیتهای اجتماعی و نیز دشواری دسترسی دختران به مدارس راهنمایی و دبیرسنان در نقاط دوردست مخصوصاً در جوامع روستایی، انتظار میرود نابرابری افزایش یاید.