امروزه با توجه به پیچیدهترشدن جوامع بشری، به دست آوردن آمار و اطلاعات از این جوامع نیز سختتر و دشوارتر شده است. از این روی روشهای گردآوری اطلاعات هرروز نیازمند دگرگونی و بهنگام سازی هستند. خوشبختانه پیشرفت فنآوری و دانش آمار ابزار مناسبی را در اختیار کارشناسان و کنشگران این حوزه گذاشته است تا با بهرهگیری از آنها بتوانند شیوههای نوینی را برای بهتر کردن روش انجام کار و بالا بردن دقت و کیفیت آمار گردآوری شده بنا نهند و یا با بهنگام سازی شیوههای سنتی کارایی آنها را افزایش دهند. یکی از مهمترین مسایلی که همواره در روشهای گردآوری آمار و اطلاعات وجود داشته است، بهینهگی هزینهی انجام آمارگیریها در برابر دقت برآوردها بوده است. اهمیت دقت و کیفیت برآوردهای ناشی از آمارگیریها و نیز هزینهی انجام آمارگیریها باعث شده است که در طول زمان و به ویژه در دهههای اخیر دگرگونیهای فراوانی در شیوهی انجام آمارگیریها و فنون بکاررفته در آنها صورت پذیرد. یکی از برجستهترین نکتههایی که در این زمینه به ذهن متبادر میشود بهرهگیری از اطلاعات پیشین در برآوردها و استنباطهایی است که در آمارگیریها انجام می شوند. استفاده از دیگر منابع دادهها و مدلبندی، از روشهایی هستند که میتوانند به عنوان جایگزین روشهای آمارگیری به کار رفته یا سبب افزایش دقت برآوردها و استنباط های ناشی از آمارگیری های سنتی شوند. منابع اطلاعاتی ناشی از دادههای پیشین (مانند آمارگیری های گذشته یا دادههای ثبت شده) همواره یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی برای این منظور میباشند. بنابراین بهنظر میرسد اگر بتوان با بکارگیری روشهای استنباط بیزی و مدل سازی، از اطلاعات این منابع دادهها در پیشگویی یا بهنگامسازی برآوردهای موردنظر بهره جست، گامی بزرگ در جهت کاهش هزینه و خطای آمارگیریها به ویژه در آمارگیریهای جمعیتی، برداشتهایم. هنگامی که استفاده نظاممند و هدفمند از دادهها و اطلاعات گذشته مطرح میشود روشهای بیزی به عنوان رویکردی مشخص و معین، توسط آمارشناسان بکارگرفته میشوند. آنچه در این پژوهش دنبال می شود ضمن بررسی و شناساندن مفهوم و روشهای موجود در آمار بیز، پاسخ به این پرسش اصلی است که آیا میتوان از تواناییهای نفهته در روشهای بیزی در پردازش و تحلیل اطلاعات گذشته، با توجه به آخرین یافتههای این روشها، برای انجام هر چه بهتر و دقیقتر برآوردهای آماری بهره جست؟
یکی از موضوعات مهم در آمارگیریهای نمونهای، تعمیم نتایج به کل جامعه است و این مستلزم بهینگی انتخاب حجم نمونه و در عین حال معرف بودن آنها است. با این وجود در بسیاری از انواع آمارگیریهای نمونهای شرایط بهگونهای است (مانند آمارگیریهایی که محاسبه پارامترهای جامعه در سطح ملی مورد نیاز است) که برآوردهای حاصل از اجرای آمارگیری تنها در سطح کل واحدهای جامعه مورد نظر بهینه است و در سطح کوچکتر واحدهای آن قابل اعتماد نیست. آمارگیری نیروی کار ایران که از سال ۱۳۸۴ با طراحی جدید به صورت فصلی اجرا میشود برآوردهای قابل اعتمادی در سطح کل کشور و استانها ارائه میکند .اما نیاز تصمیمگیران به داشتن برآورد در سطح کوچکتر از استان مانند شهرستان، مرکز آمار ایران را بر آن داشته تا با استفاده از روشهایی مانند برآورد کوچک ناحیهای، به این تقاضاها پاسخ دهد. به عنوان مثال آمارگیری نیروی کار ایران برآوردهای قابل اعتمادی تنها در سطح کل کشور و استانها ارائه میکند و محدودیتهای اعتباری و نیروی انسانی مانع از آن میشود که بتوان آمارگیریها را با اندازهی نمونه بزرگتر اجرا کرد. بنابراین استفاده از روشهای برآورد کوچکناحیهای میتواند راهگشای این مسئله باشد. از سوی دیگر در آمارگیریهایی که در طرح نمونهگیری آنها از روشهای وزندهی به نمونهها استفاده شده، استفاده از روشهای کلاسیک و استاندارد آمار بیزی برای برآورد و استنباط آماری، ممکن است منجر به برآوردهای اریب شود. یک روش متداول در این زمینه استفاده از روشهای وزنی است.