فریدمن در سال ۱۹۵۷ کتابی تحت عنوان »یک تئوری برای تابع مصرف« منتشر کرد؛ که هدف آن، در واقع آزمون ظرفیت فرضیهی درآمد دائمی بود. این نظریه، به این امر اشاره دارد که مردم، معمولاً درآمدشان را در فواصل زمانی طولانی (مثلاً ماهیانه) دریافت میکنند؛ اما طوری رفتار نمیکنند که گویی درآمد زیادی در یک روز دریافت کرده و در روز دیگر هیچ درآمدی کسب نکردهاند. مردم در ایام رونق اقدام به پسانداز و در سایر زمانها پساندازهایشان را مصرف میکنند. بدین ترتیب، فریدمن به نظریهی درآمد یکنواخت یا دائمی که مردم در مقایسه با درآمد واقعی، اما متغیّر خود، ترجیح میدهند، تصمیمات مصرفی، پسانداز و سرمایهگذاریشان را از روی آن اخذ کنند، تکامل میبخشد. فریدمن نظریهی درآمد دائمی خود را بر پایهی انتظارات تطبیقی بنیان نهاده بود. انتظارات تطبیقی گذشتهنگر و وابسته به مقادیر گذشتهی متغیرها است. حال اینکه درآمد دائمی مفهومی کاملاً انتزاعی و ذهنی بوده و اندازهگیری آن کاری کاملاً مشکل و همراه با اریبها و خطاهای فراوانی میباشد. از طرفی این مفهوم در شرایط کنونی اقتصادی که در آن درآمدها دارای نوسانات قابل توجه میباشند امری ضروری و لازم مینماید تا اینکه خط مشی و مسیر کلی درآمد افراد جامعه را روشن و مشخص نماید. اصولاً تحلیلهای اقتصادی از درآمد و مصرف خانوارها در یک اقتصاد بهتر است که از درآمد و مصرف دائمی بهره گیرد تا اینکه از درآمد و مصرف جاری استفاده کند. لذا اندازهگیری و محاسبهی این مسئله دارای ارزش و اهمیت بالایی میباشد. در این مطالعه با استفاده از دو روش، درآمد دائمی برای اقتصاد ایران استخراج خواهد شد. در روش اول با استفاده از براورد ثروت خانوارها، ارزش و جریان درآمد دائمی محاسبه و براورد میشود و روش دوم با استفاده از روش ابتکاری و پیشنهادی گروه طرح است که برای اولینبار شاخصهای توزیع درآمد در اقتصاد ایران براورد خواهند شد.